گروه موسيقي قمر به سرپرستي نويد دهقان يكي از گروههاي موفقي است كه توانسته است بعد از گروه موسيقي كامكار كه پيوند خانوادگي آنها را در كنار هم قرار داده است، خود را سرپا نگه دارد. دهقان درباره تاسيس و راهاندازي گروه موسيقي قمر ميگويد.
روزنامه اعتماد:گروه موسیقی قمر به سرپرستی نوید دهقان یکی از گروههای موفقی است که توانسته است بعد از گروه موسیقی کامکار که پیوند خانوادگی آنها را در کنار هم قرار داده است، خود را سرپا نگه دارد. دهقان درباره تاسیس و راهاندازی گروه موسیقی قمر اینگونه میگوید: مطمئن هستم گروه قمر از گروه عارف و شیدا بزرگتر خواهد شد. ما به دنبال کار کردن هستیم و به یقین به جایگاه و تاثیرگذاری خواهیم رسید. گروه قمر یک زمانی با سالار عقیلی به صحنه رفت و هم گروه و هم عقیلی توانست آزمون و خطاهای خود را پس دهند. با حمیدرضا نوربخش و نوید دهقان گفتوگویی کردهایم که در پی میآید .
آقای نوربخش شما خواننده هستید و در صحنه است که خواننده صدایش حفظ میشود، فکر نمیکنید نداشتن اجرای صحنه یا نبودن در صحنه مشکل اکثر شاگردان آقای شجریان است؟
حمیدرضا نوربخش: من همیشه سعی کردم فعال باشم و هیچوقت بیکار نبودم. درست است که تعداد آلبومهایی که منتشر کردم، کم است ولی همیشه در داخل و خارج از کشور کنسرت داشتم یعنی اینکه همیشه مشغول کار بودهام ولی همیشه در ثبت یک اثر سختگیری خودم را دارم. همچنین در تمامی این سالها کار کردم و همیشه تدریس کردم و دوست داشتم تجربههایم را به جوانان انتقال دهم. من هیچوقت دوست ندارم به خوانندگی صرفا به چشم یک شغل نگاه کنم.

در چند سال اخیر وقتی یک آلبوم موسیقی با استقبال مخاطبان مواجه میشود بسیاری از خوانندهها کپیبرداری میکنند و حتی ناشران موسیقی ترجیح میدهند خواننده همان آثار قبلی را بخواند، نظرتان در این زمینه چیست؟
حمیدرضا نوربخش: این مشکلات موسیقی همیشه وجود داشته است و حتی زمانی که یک سریال موفق ساخته میشود همه کپیبرداری میکنند. این موضوع باید آسیبشناسی شود زیرا مصیبتهای نشر موسیقی بیشتر از این حرفها ست. بهطور کلی نشر موسیقی در کشور ما ورشکسته است و حتی تیراژ آلبومها خندهدار است؛ البته معضل کپیرایت را هم باید در نظر بگیریم زیرا تا زمانی که این چرخه معیوب است نمیتوانیم کاری انجام دهیم. پازل موسیقی باید به درستی چیده شود و رسانه یکی از این پازلها ست. همچنین بخش خصوصی را نمیتوانیم ملامت کنیم در نتیجه بهتر است بگوییم نشر موسیقی نداریم.
الان برای یادگیری موسیقی ردیف و دستگاهی در آواز نیاز به چه مقدار زمان احتیاج است؟
حمیدرضا نوربخش: بهطور کلی سه تا پنج سال طول میکشد و دوره مقدماتی و عالی در کنار هم به مدت 8 سال آموزش داده میشود.
کمی درباره کارگاههای آقای محمدرضا شجریان صحبت کنید و اینکه این کارگاهها اکنون در چه مرحله است؟
حمیدرضا نوربخش: کارگاهها هنوز برگزار میشود و قرار است در سال 1393 تعدادی از اعضا انتخاب شوند تا به دوره عالی بروند. در دوره عالی آواز آن طور که ما گذراندیم درباره آواز، تلفیق شعر، مرکب خوانی و جملهپردازی است. ما دوره مقدماتی ردیف را دوره مصرفکنندگی و دوره عالی را دوره تولید میگوییم یعنی دورهیی که هنرجویان باید یاد بگیرند تولید کنند و مصرفکننده نباشد. در این دوره آموزش نمیدهیم بلکه هنرجو کار میکند و وظیفه استاد اصلاح کردن است تا ذهن هنرجو سر وسامان پیدا کند. دوره عالی 4 سال طول میکشد و طی صحبتهایی که انجام دادیم قرار است زمان کمتری برای آن در نظر گرفته شود که زود به مرحله پایانی برسیم.
با وجود تبلیغات خوب برای این کارگاه ولی هنوز هیچ خروجی از این کارگاه قابل لمس نبوده است...
حمیدرضا نوربخش: قضاوت در این زمینه زود است و حتی خیلی وقتها عجولانه قضاوت میکنیم. محمدرضا شجریان معلم درجه یکی است و کار را خوب میداند و بلد است. من احساس میکردم اگر ایشان دوباره دوره عالی برای آواز بگذارد خودم دوباره شرکت میکنم در نتیجه باید زمانی که به اتمام رسید قضاوت کنیم.
شما به عنوان یکی از شاگردان آقای شجریان، چرا در سه دهه اخیر خوانندهیی برتر از ایشان به وجود نیامده است، این موضوع ریشه در چه چیزی دارد؟
حمیدرضا نوربخش: این مشکل در نگاه نخست ریشه در ژن دارد و بعضی وقتها استعدادها کشف نمیشوند. حتی ممکن بود خود استاد محمدرضا شجریان مشهور نشود. چه بسا ممکن بود ایشان به رادیو نرود و بعد در روستایی در خراسان تدریس کند و سرنوشتش عوض شود. همچنین ممکن بود فقط معلمی در قوچان باشد. محمدرضا شجریان به اصرار دوستش به تهران آمد و حتی دفعه اول دررادیو قبول نشد و برای بار دوم قبول شد. بعضی وقتها کائنات دست به دست هم میدهند تا اتفاقی بیفتد. ما استعدادهایی داریم که ممکن است کشف نشوند و مسیر خود را پیدا نکنند. از طرفی نباید پشتکار آدمی مانند استاد شجریان را فراموش کرد. من هنوز مثل ایشان ندیدهام.
طی صحبتی که با شاگردان آقای محمدرضا شجریان داشتیم میگویند امر و نهی ایشان برای همکاری با آهنگسازان بسیار زیاد است در نتیجه ذهن را به این سمت میبرد که ایشان تمامی شاگردان خود را به نوعی محدود کرده اند...
حمیدرضا نوربخش: اصلا این طور نیست و این حرفها بیانصافی است. طبیعتا هر معلمی روش و منش خود را تا مرحلهیی که احساس کند شاگرد به کمال رسیده، دارد. مگر دیگران اینگونه نیستند؟! همچنین ایشان سعی میکند ارزشها را گوشزد کند. همیشه گفتهاند با هر کسی کار نکنید و ما هم این را به شاگردانمان میگوییم. معلم نمیتواند بگوید هرگز حق نداری آواز بخوانی در نتیجه این حرفها نادرست و اشتباه است.
معضل مهم در حال حاضر این است که پیشکسوتان خودشان تحمل انتقاد دارند ولی آدمهایی دور و برشان است که جرات انتقاد را از منتقدان گرفتهاند...
حمیدرضا نوربخش: به نظرم اگر از مدار انصاف خارج نشویم انتقاد درست خوب است و نباید توهین کنیم. یعنی اینکه نه یک قدیس درست کنیم و نه فحش بدهیم. رسانه اگر مدار انصاف را رعایت کند هیچ کسی با آن مشکلی ندارد. من همیشه میگویم اگر از من نقد کارشناسانه شود از آن استقبال میکنم و زمانی دلخور میشوم که به من بیاحترامی کنند. به نظرم همه آدمها طالب انتقاد سازنده هستند.
چرا دیگر ترانهیی یا اثری آنچنان ماندگار نمیشود که مخاطبان آن را زمزمه کنند...
حمیدرضا نوربخش: مشکل ساختار آموزشی ما است و اینکه کسی ریاضت نمیکشد در نتیجه کار تکراری تولید میکنند. نسل جوان به دنبال بهرهبرداری زود هستند و زود میخواهند به نان و نام برسند. شاگردی که پیش من میآید خدا خدا میکند این چند سال تمام شود تا بتواند عرضاندام کند. من مانند روحیه آقای نوید دهقان که میخواهد رشد کند و همچنین نسبت به سازش احساس تعهد میکند و به اینی که هست قانع نیست را کمتر در نسل جوان میبینم.
به نظر من مشکلات عمده به دلیل نوع طرز تفکر هنرجویان است. هنرجویان باید نسبت به خود هنر و فرهنگ آوازی و موسیقی که قرار است ارائه دهند، متعهد باشند. همانگونه که من همیشه میگویم نسبت به صدایم تعهد دارم و همچنان که اساتید ما چون استاد محمدرضا شجریان تا به امروز این تعهد را حفظ کرده است. همچنین روحیه طلبگی باید جزو مرام هنرجویان شود. به فرض مثال اگر به استاد شجریان بگویم یک هنرمند در فلان روستا دیدم که آواز جالب و منحصر به فردی دارد حتما به سراغ او میرود؛ زیرا روحیه طلبگی دارد اما متاسفانه این روحیه دانشآموزی امروز در نسل جدید دیده نمیشود.
آواز خواندن در اشعار کلاسیک با اشعار سپید تفاوت دارد ؟
حمیدرضا نوربخش: شعر نو حالا حالاها نمیتواند پیوند عمیقی با آواز ایرانی برقرار کند زیرا انواع شعر فارسی نظیر غزل با آواز ایرانی پیوند خورده و از نظر قالب و شکل شعر با همدیگر همخوانی دارند. به فرض مثال یک غزل از سبک و سیاق و مفهوم پیوستهیی از اول تا آخر برخوردار نیست و آواز منجر به ایجاد تنوع میشود و دست خواننده را برای خواندن در دستگاهها و گوشههای مختلف به صورت بداهه باز میگذارد اما در برخی دیگر از انواع شعر اصلا این طور نیست و مفهوم شعر از ابتدا تا آخر یک موضوع را پیگیری میکنند.

با وجود مشکلاتی که شما به آن اشاره کردید، چرا خیلیها ترجیح میدهند شعر نو بخوانند؟ بسیاری معتقدند که دلیل آن به تکرار رسیدن موسیقی ایرانی است...
حمیدرضا نوربخش: امروزه مد شده است که همه اصرار میکنند شعر نو بخوانند ولی به نظر من اتفاق خاصی نمیافتد. من اصلا معتقد نیستم به یک نواختی در موسیقی رسیدیم زیرا در تمامی این سالها جزو سه دهه سال گذشته کسی نگفته بود به تکرار رسیدیم؟! در نتیجه به تکرار نرسیدیم بلکه آوازخوان خوب خیلی کم داریم و اینکه کار خوب و ماندگار نداریم.
به اعتقاد موزیسینها مدیریت خانه موسیقی از نظر سن و سال فرسوده است چرا از جوانها استفاده نمیکنید؟ زیرا جوانها جسارت دارند و حتی اسم خانه موسیقی را خانه سالمندان گذاشتهاند، کمی در این باره توضیح دهید.
حمیدرضا نوربخش: در نهادهای مدنی اینگونه حرفها نامعتبر است و از پایه و اساس اشتباه است. مهم این است که این نهاد با نظم پیش رود. همچنین باید همه با هم مشارکت داشته باشند. جوانها هم میتوانند مشارکت و در انتخابات شرکت کنند تا یک نهاد منسجم داشته باشیم. کسانی که الان در بخش مدیریت هستند داوطلبانه آمدهاند و این کار برایشان هیچ نام و نانی ندارد؛ زیرا هیچ منفعتی از این کار نمیبرند. به عنوان مثال محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و فرهاد فخرالدینی چه نیازی به خانه موسیقی دارند؟ خوشبختانه همه این افراد نامدار هستند و شاید خیلیهای دیگری که اینگونه صحبتها را انجام میدهند به نام خانه موسیقی نیاز دارند ولی پیشکسوتان هیچ نیازی به نام خانه موسیقی ندارند؛ در همین راستا ما با حضور جوانان مخالف نیستیم و خانه موسیقی برآیند آراست و ما نباید برای حضور و مشارکت از کسی دعوت کنیم، چرا که در خانه موسیقی به روی همه موسیقیدانها باز است. این نهاد هماکنون 15 هزار عضو دارد و زمانی که اعلام عمومی میشود همه باید بیایند و در انتخابات شرکت کنند تا دیدگاههای خود را عرضه کنند.
خیلی از گروههای جوان نیاز به جای تمرین دارند گفته بودید با شهرداری تعامل برقرار کردید تا سالنی را در اختیار این گروهها قرار بدهد، به کجا رسیدهاید و توانستید کاری انجام دهید؟
حمیدرضا نوربخش: نزدیک به سه سال است که خانه هنرمندان را برای این کار در نظر گرفتهایم و در ایامی از سال گروهها به این محل فرهنگی مراجعه میکنند و میتوانند تمرین و اجرا کنند. همچنین برای تمرین در برج میلاد هم اقداماتی انجام دادهایم که امیدواریم این اقدامات گسترش یابد.
بودجه خانه موسیقی چقدر است؟ و از کجا تامین میشود؟
حمید رضا نوربخش: وزارت ارشاد مبلغی کمک میکند و شورای شهر هم مصوبهیی دارد که شهرداری مبلغی را باید به اینگونه نهادها پرداخت کند که البته این مبلغ زیاد نیست. با تمام قولهای حمایتی، بودجه خانه موسیقی 400 میلیون تومان هم نمیشود.
کانون سازندگان ساز در خانه موسیقی هماکنون معلق شده است، چگونه میتوان یک کانون را بدون جایگزینی نادیده گرفت...
حمید رضا نوربخش: مشکل کانون سازندگان ساز باید برطرف شود. معلق شدن این کانون به این دلیل است که مشکلات و تخلفات انضباطی صورت گرفت ولی این دوستان تن به تذکرات کمیته داوری ندادند. تخلف انضباطی به این معنا که اگر یک کانونی فعالیتی انجام میدهد باید مصوبات خاص خودش را داشته باشد و اگر نداشته باشد و مورد تایید نهاد نباشد تخلف محسوب میشود. در نتیجه ما از اعضای کانون خواستیم پاسخگو باشند ولی هیچکس از این دوستان نیامدند در نتیجه ما کانون را معلق نگه داشتیم. در پایان از آنها خواستیم فرد خاطی را کنار بگذارند ولی موافق نبودند. نتیجه این شد که فعلا کانون سازندگان ساز معلق هستند. همچنین شورایی از پیشکسوتان سازسازی در حال انجام دادن کارها هستند تا مشکلات برطرف شود.
آقای دهقان در یک دهه اخیر این روند و تلفیقهای بیمورد سرعت گرفته است؛ این موضوع از کجا نشات میگیرد؟
نوید دهقان: هنرمند در جوامع و در میان مردم زایش پیدا میکنند، هنرمند باید در دستان مردم تولید شود. اما مردم چگونه تولید میکنند؟ مردم باید در چارچوب فرهنگی آموزش ببینند تا بتوانند هنرمند را تولید کنند. زمانی که رادیو وارد ایران شد تاثیر زیادی بر فرهنگ داشت. کسی که تار جلیل شهناز را میشنید در فرهنگ و سلیقهاش تاثیر داشته است. مردم هستند که محمدرضا شجریان را میآفرینند اما پشت این چرخه، دولت و حمایتهای آن وجود دارد. اگر هنرمندی متولد نشده به این دلیل است که جامعه از لحاظ دانش هنری توانایی تولید هنرمند را نداشته است. طبیعی است جامعهیی که فردوسی و مولانا و حافظ و سعدی را نمیشناسد نمیتواند هنرمند را در مسیر حرکتش به سمت درست یاری کند. جامعه ما به خاطر گستردگی ارتباطات تربیت غربی پیدا کرده است اما غربیها از دبستان با موسیقی آشنا میشوند ولی در کشور ما این طور نیست.
شما فکر میکنید چرا جامعه ما به مشکلات ساختاری در همه زمینهها برخورده است؟ زیرا نسل جدید میخواهد مانند غربیها زندگی کند ولی سنتها هنوز وجود دارد. در جامعهیی که سطح فرهنگیاش پایین است در تلاش است براساس هنرمندانش شناخته شود اما کدام هنرمند؟! هنرمندی که خودش دلباخته فرهنگ دیگری است میتواند به درستی تاثیرگذار باشد!
شما به نقش دولتها در اشاعه فرهنگ ملی اشاره کردید، در این باره توضیح دهید؟
نوید دهقان: وظیفه حراست از همهچیز به عهده دولت است. سیاستهایی وجود دارد که مثلا اگر جنگی اتفاق افتد دولت باید اقدامات لازم را انجام دهد. سیاستهای فرهنگی هم به این شکل است. چطور میشود از تلویزیون ساز نشان ندهند و توقع رشد هنر موسیقی را داشته باشیم. در روستاها ممکن است ساز گیتار را بشناسند ولی ساز تار را نمیشناسند. زمانی که ماهواره و اینترنت است دیگر نباید به قوانین دست و پاگیر موجود تکیه کرد و دولت وظیفه دارد برای پاسداری از فرهنگ کشورش برای موسیقی درست هزینه کند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سیاستهای فرهنگی را اجرا میکند؛ در همین راستا باید فرهنگ را گسترش دهیم اما اینگونه حرفها الان تبدیل به شعار برای دولتمردان شده است. وظیفه پاسداری از زبان فارسی به عهده کیست؟ به عهده دولت است ولی متاسفانه این اتفاق نمیافتد. به فرض مثال اکنون بنیاد رودکی به عنوان یک مرجع فرهنگی چه کاری انجام میدهد؟غیر از این است که یک مدیر در اتاقش نشسته و منتظر است یک مدیر گروه یا سرپرست یک گروه جوان وارد شود و خودش شرایط برگزاری کنسرت را فراهم کند؟! این در حالی است که در کشورهای دیگر خودشان از هنرمندان دعوت میکنند و از این راه درآمدزایی میکنند. بنیاد رودکی وظیفه دارد از هنرمندان شاخص دعوت و هزینهها را پرداخت کند تا فرهنگسازی شود. وزارت فرهنک و ارشاد اسلامی باید این کارها را انجام دهد و زمانی که انجام نمیدهند شرایط مانند الان سخت میشود.

نوید دهقان: این طوری نیست هر پدیدهیی که عامتر باشد از تنوع بیشتری برخوردار است. موسیقی فرمهای متفاوت دارد و آن چیزی که از موسیقی انتظار داریم باید توسط اندیشه هنرمند القا شود. اگر در موسیقی هنرمند برجستهیی وجود داشته باشد اندیشهاش متعالی است. شاعران معمولا در مقایسه با موزیسینها نقش اجتماعی و فرهنگی بیشتری داشته و دارند. این رویه در همه جای دنیا به همین صورت است یعنی لازمه اندیشه ورزی برای نویسنده بیشتر است. در نتیجه اندیشمندتر و تاثیرگذارتر هستند .
بحث دیگر این است که بسیار دیده شده است که در کنسرتها اشعار نو و سپید است ولی نوع آهنگسازی کهن است، دلیل آن چیست؟
آقای نوربخش شما خواننده هستید و در صحنه است که خواننده صدایش حفظ میشود، فکر نمیکنید نداشتن اجرای صحنه یا نبودن در صحنه مشکل اکثر شاگردان آقای شجریان است؟
حمیدرضا نوربخش: من همیشه سعی کردم فعال باشم و هیچوقت بیکار نبودم. درست است که تعداد آلبومهایی که منتشر کردم، کم است ولی همیشه در داخل و خارج از کشور کنسرت داشتم یعنی اینکه همیشه مشغول کار بودهام ولی همیشه در ثبت یک اثر سختگیری خودم را دارم. همچنین در تمامی این سالها کار کردم و همیشه تدریس کردم و دوست داشتم تجربههایم را به جوانان انتقال دهم. من هیچوقت دوست ندارم به خوانندگی صرفا به چشم یک شغل نگاه کنم.

در چند سال اخیر وقتی یک آلبوم موسیقی با استقبال مخاطبان مواجه میشود بسیاری از خوانندهها کپیبرداری میکنند و حتی ناشران موسیقی ترجیح میدهند خواننده همان آثار قبلی را بخواند، نظرتان در این زمینه چیست؟
حمیدرضا نوربخش: این مشکلات موسیقی همیشه وجود داشته است و حتی زمانی که یک سریال موفق ساخته میشود همه کپیبرداری میکنند. این موضوع باید آسیبشناسی شود زیرا مصیبتهای نشر موسیقی بیشتر از این حرفها ست. بهطور کلی نشر موسیقی در کشور ما ورشکسته است و حتی تیراژ آلبومها خندهدار است؛ البته معضل کپیرایت را هم باید در نظر بگیریم زیرا تا زمانی که این چرخه معیوب است نمیتوانیم کاری انجام دهیم. پازل موسیقی باید به درستی چیده شود و رسانه یکی از این پازلها ست. همچنین بخش خصوصی را نمیتوانیم ملامت کنیم در نتیجه بهتر است بگوییم نشر موسیقی نداریم.
الان برای یادگیری موسیقی ردیف و دستگاهی در آواز نیاز به چه مقدار زمان احتیاج است؟
حمیدرضا نوربخش: بهطور کلی سه تا پنج سال طول میکشد و دوره مقدماتی و عالی در کنار هم به مدت 8 سال آموزش داده میشود.
کمی درباره کارگاههای آقای محمدرضا شجریان صحبت کنید و اینکه این کارگاهها اکنون در چه مرحله است؟
حمیدرضا نوربخش: کارگاهها هنوز برگزار میشود و قرار است در سال 1393 تعدادی از اعضا انتخاب شوند تا به دوره عالی بروند. در دوره عالی آواز آن طور که ما گذراندیم درباره آواز، تلفیق شعر، مرکب خوانی و جملهپردازی است. ما دوره مقدماتی ردیف را دوره مصرفکنندگی و دوره عالی را دوره تولید میگوییم یعنی دورهیی که هنرجویان باید یاد بگیرند تولید کنند و مصرفکننده نباشد. در این دوره آموزش نمیدهیم بلکه هنرجو کار میکند و وظیفه استاد اصلاح کردن است تا ذهن هنرجو سر وسامان پیدا کند. دوره عالی 4 سال طول میکشد و طی صحبتهایی که انجام دادیم قرار است زمان کمتری برای آن در نظر گرفته شود که زود به مرحله پایانی برسیم.
با وجود تبلیغات خوب برای این کارگاه ولی هنوز هیچ خروجی از این کارگاه قابل لمس نبوده است...
حمیدرضا نوربخش: قضاوت در این زمینه زود است و حتی خیلی وقتها عجولانه قضاوت میکنیم. محمدرضا شجریان معلم درجه یکی است و کار را خوب میداند و بلد است. من احساس میکردم اگر ایشان دوباره دوره عالی برای آواز بگذارد خودم دوباره شرکت میکنم در نتیجه باید زمانی که به اتمام رسید قضاوت کنیم.
شما به عنوان یکی از شاگردان آقای شجریان، چرا در سه دهه اخیر خوانندهیی برتر از ایشان به وجود نیامده است، این موضوع ریشه در چه چیزی دارد؟
حمیدرضا نوربخش: این مشکل در نگاه نخست ریشه در ژن دارد و بعضی وقتها استعدادها کشف نمیشوند. حتی ممکن بود خود استاد محمدرضا شجریان مشهور نشود. چه بسا ممکن بود ایشان به رادیو نرود و بعد در روستایی در خراسان تدریس کند و سرنوشتش عوض شود. همچنین ممکن بود فقط معلمی در قوچان باشد. محمدرضا شجریان به اصرار دوستش به تهران آمد و حتی دفعه اول دررادیو قبول نشد و برای بار دوم قبول شد. بعضی وقتها کائنات دست به دست هم میدهند تا اتفاقی بیفتد. ما استعدادهایی داریم که ممکن است کشف نشوند و مسیر خود را پیدا نکنند. از طرفی نباید پشتکار آدمی مانند استاد شجریان را فراموش کرد. من هنوز مثل ایشان ندیدهام.
طی صحبتی که با شاگردان آقای محمدرضا شجریان داشتیم میگویند امر و نهی ایشان برای همکاری با آهنگسازان بسیار زیاد است در نتیجه ذهن را به این سمت میبرد که ایشان تمامی شاگردان خود را به نوعی محدود کرده اند...
حمیدرضا نوربخش: اصلا این طور نیست و این حرفها بیانصافی است. طبیعتا هر معلمی روش و منش خود را تا مرحلهیی که احساس کند شاگرد به کمال رسیده، دارد. مگر دیگران اینگونه نیستند؟! همچنین ایشان سعی میکند ارزشها را گوشزد کند. همیشه گفتهاند با هر کسی کار نکنید و ما هم این را به شاگردانمان میگوییم. معلم نمیتواند بگوید هرگز حق نداری آواز بخوانی در نتیجه این حرفها نادرست و اشتباه است.
معضل مهم در حال حاضر این است که پیشکسوتان خودشان تحمل انتقاد دارند ولی آدمهایی دور و برشان است که جرات انتقاد را از منتقدان گرفتهاند...
حمیدرضا نوربخش: به نظرم اگر از مدار انصاف خارج نشویم انتقاد درست خوب است و نباید توهین کنیم. یعنی اینکه نه یک قدیس درست کنیم و نه فحش بدهیم. رسانه اگر مدار انصاف را رعایت کند هیچ کسی با آن مشکلی ندارد. من همیشه میگویم اگر از من نقد کارشناسانه شود از آن استقبال میکنم و زمانی دلخور میشوم که به من بیاحترامی کنند. به نظرم همه آدمها طالب انتقاد سازنده هستند.
چرا دیگر ترانهیی یا اثری آنچنان ماندگار نمیشود که مخاطبان آن را زمزمه کنند...
حمیدرضا نوربخش: مشکل ساختار آموزشی ما است و اینکه کسی ریاضت نمیکشد در نتیجه کار تکراری تولید میکنند. نسل جوان به دنبال بهرهبرداری زود هستند و زود میخواهند به نان و نام برسند. شاگردی که پیش من میآید خدا خدا میکند این چند سال تمام شود تا بتواند عرضاندام کند. من مانند روحیه آقای نوید دهقان که میخواهد رشد کند و همچنین نسبت به سازش احساس تعهد میکند و به اینی که هست قانع نیست را کمتر در نسل جوان میبینم.
به نظر من مشکلات عمده به دلیل نوع طرز تفکر هنرجویان است. هنرجویان باید نسبت به خود هنر و فرهنگ آوازی و موسیقی که قرار است ارائه دهند، متعهد باشند. همانگونه که من همیشه میگویم نسبت به صدایم تعهد دارم و همچنان که اساتید ما چون استاد محمدرضا شجریان تا به امروز این تعهد را حفظ کرده است. همچنین روحیه طلبگی باید جزو مرام هنرجویان شود. به فرض مثال اگر به استاد شجریان بگویم یک هنرمند در فلان روستا دیدم که آواز جالب و منحصر به فردی دارد حتما به سراغ او میرود؛ زیرا روحیه طلبگی دارد اما متاسفانه این روحیه دانشآموزی امروز در نسل جدید دیده نمیشود.
آواز خواندن در اشعار کلاسیک با اشعار سپید تفاوت دارد ؟
حمیدرضا نوربخش: شعر نو حالا حالاها نمیتواند پیوند عمیقی با آواز ایرانی برقرار کند زیرا انواع شعر فارسی نظیر غزل با آواز ایرانی پیوند خورده و از نظر قالب و شکل شعر با همدیگر همخوانی دارند. به فرض مثال یک غزل از سبک و سیاق و مفهوم پیوستهیی از اول تا آخر برخوردار نیست و آواز منجر به ایجاد تنوع میشود و دست خواننده را برای خواندن در دستگاهها و گوشههای مختلف به صورت بداهه باز میگذارد اما در برخی دیگر از انواع شعر اصلا این طور نیست و مفهوم شعر از ابتدا تا آخر یک موضوع را پیگیری میکنند.

حمیدرضا نوربخش
به فرض مثال اگر یک غزل را دو مرتبه بداههخوانی میکنیم، نوع و لحن خواندن و حتی گردش در دستگاههای موسیقی نیز با هم متفاوت است ولی این روند در شعر نو کاملا فرق میکند و باید برای آن آهنگسازی کنند. در شعر نو شاید تحریرها کم و زیاد شود ولی شاکله آواز با هم فرقی نمیکند. این رویه در شعرنو بیانگر این است که این قالب شعری هنوز نتوانسته پیوند و ارتباط خوبی با آواز ایرانی برقرار کند. از طرفی زمانی که شعر نو طولانی را میخوانیم اصلا چیزی در ذهن مخاطب باقی نمیماند؛ در حالی که قطعات محمدرضا شجریان را هم با هم تکرار و زمزمه میکنند. شعر نو بداهه را از آواز میگیرد و باعث تکرار میشود.با وجود مشکلاتی که شما به آن اشاره کردید، چرا خیلیها ترجیح میدهند شعر نو بخوانند؟ بسیاری معتقدند که دلیل آن به تکرار رسیدن موسیقی ایرانی است...
حمیدرضا نوربخش: امروزه مد شده است که همه اصرار میکنند شعر نو بخوانند ولی به نظر من اتفاق خاصی نمیافتد. من اصلا معتقد نیستم به یک نواختی در موسیقی رسیدیم زیرا در تمامی این سالها جزو سه دهه سال گذشته کسی نگفته بود به تکرار رسیدیم؟! در نتیجه به تکرار نرسیدیم بلکه آوازخوان خوب خیلی کم داریم و اینکه کار خوب و ماندگار نداریم.
به اعتقاد موزیسینها مدیریت خانه موسیقی از نظر سن و سال فرسوده است چرا از جوانها استفاده نمیکنید؟ زیرا جوانها جسارت دارند و حتی اسم خانه موسیقی را خانه سالمندان گذاشتهاند، کمی در این باره توضیح دهید.
حمیدرضا نوربخش: در نهادهای مدنی اینگونه حرفها نامعتبر است و از پایه و اساس اشتباه است. مهم این است که این نهاد با نظم پیش رود. همچنین باید همه با هم مشارکت داشته باشند. جوانها هم میتوانند مشارکت و در انتخابات شرکت کنند تا یک نهاد منسجم داشته باشیم. کسانی که الان در بخش مدیریت هستند داوطلبانه آمدهاند و این کار برایشان هیچ نام و نانی ندارد؛ زیرا هیچ منفعتی از این کار نمیبرند. به عنوان مثال محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و فرهاد فخرالدینی چه نیازی به خانه موسیقی دارند؟ خوشبختانه همه این افراد نامدار هستند و شاید خیلیهای دیگری که اینگونه صحبتها را انجام میدهند به نام خانه موسیقی نیاز دارند ولی پیشکسوتان هیچ نیازی به نام خانه موسیقی ندارند؛ در همین راستا ما با حضور جوانان مخالف نیستیم و خانه موسیقی برآیند آراست و ما نباید برای حضور و مشارکت از کسی دعوت کنیم، چرا که در خانه موسیقی به روی همه موسیقیدانها باز است. این نهاد هماکنون 15 هزار عضو دارد و زمانی که اعلام عمومی میشود همه باید بیایند و در انتخابات شرکت کنند تا دیدگاههای خود را عرضه کنند.
خیلی از گروههای جوان نیاز به جای تمرین دارند گفته بودید با شهرداری تعامل برقرار کردید تا سالنی را در اختیار این گروهها قرار بدهد، به کجا رسیدهاید و توانستید کاری انجام دهید؟
حمیدرضا نوربخش: نزدیک به سه سال است که خانه هنرمندان را برای این کار در نظر گرفتهایم و در ایامی از سال گروهها به این محل فرهنگی مراجعه میکنند و میتوانند تمرین و اجرا کنند. همچنین برای تمرین در برج میلاد هم اقداماتی انجام دادهایم که امیدواریم این اقدامات گسترش یابد.
بودجه خانه موسیقی چقدر است؟ و از کجا تامین میشود؟
حمید رضا نوربخش: وزارت ارشاد مبلغی کمک میکند و شورای شهر هم مصوبهیی دارد که شهرداری مبلغی را باید به اینگونه نهادها پرداخت کند که البته این مبلغ زیاد نیست. با تمام قولهای حمایتی، بودجه خانه موسیقی 400 میلیون تومان هم نمیشود.
کانون سازندگان ساز در خانه موسیقی هماکنون معلق شده است، چگونه میتوان یک کانون را بدون جایگزینی نادیده گرفت...
حمید رضا نوربخش: مشکل کانون سازندگان ساز باید برطرف شود. معلق شدن این کانون به این دلیل است که مشکلات و تخلفات انضباطی صورت گرفت ولی این دوستان تن به تذکرات کمیته داوری ندادند. تخلف انضباطی به این معنا که اگر یک کانونی فعالیتی انجام میدهد باید مصوبات خاص خودش را داشته باشد و اگر نداشته باشد و مورد تایید نهاد نباشد تخلف محسوب میشود. در نتیجه ما از اعضای کانون خواستیم پاسخگو باشند ولی هیچکس از این دوستان نیامدند در نتیجه ما کانون را معلق نگه داشتیم. در پایان از آنها خواستیم فرد خاطی را کنار بگذارند ولی موافق نبودند. نتیجه این شد که فعلا کانون سازندگان ساز معلق هستند. همچنین شورایی از پیشکسوتان سازسازی در حال انجام دادن کارها هستند تا مشکلات برطرف شود.
آقای دهقان در یک دهه اخیر این روند و تلفیقهای بیمورد سرعت گرفته است؛ این موضوع از کجا نشات میگیرد؟
نوید دهقان: هنرمند در جوامع و در میان مردم زایش پیدا میکنند، هنرمند باید در دستان مردم تولید شود. اما مردم چگونه تولید میکنند؟ مردم باید در چارچوب فرهنگی آموزش ببینند تا بتوانند هنرمند را تولید کنند. زمانی که رادیو وارد ایران شد تاثیر زیادی بر فرهنگ داشت. کسی که تار جلیل شهناز را میشنید در فرهنگ و سلیقهاش تاثیر داشته است. مردم هستند که محمدرضا شجریان را میآفرینند اما پشت این چرخه، دولت و حمایتهای آن وجود دارد. اگر هنرمندی متولد نشده به این دلیل است که جامعه از لحاظ دانش هنری توانایی تولید هنرمند را نداشته است. طبیعی است جامعهیی که فردوسی و مولانا و حافظ و سعدی را نمیشناسد نمیتواند هنرمند را در مسیر حرکتش به سمت درست یاری کند. جامعه ما به خاطر گستردگی ارتباطات تربیت غربی پیدا کرده است اما غربیها از دبستان با موسیقی آشنا میشوند ولی در کشور ما این طور نیست.
شما فکر میکنید چرا جامعه ما به مشکلات ساختاری در همه زمینهها برخورده است؟ زیرا نسل جدید میخواهد مانند غربیها زندگی کند ولی سنتها هنوز وجود دارد. در جامعهیی که سطح فرهنگیاش پایین است در تلاش است براساس هنرمندانش شناخته شود اما کدام هنرمند؟! هنرمندی که خودش دلباخته فرهنگ دیگری است میتواند به درستی تاثیرگذار باشد!
شما به نقش دولتها در اشاعه فرهنگ ملی اشاره کردید، در این باره توضیح دهید؟
نوید دهقان: وظیفه حراست از همهچیز به عهده دولت است. سیاستهایی وجود دارد که مثلا اگر جنگی اتفاق افتد دولت باید اقدامات لازم را انجام دهد. سیاستهای فرهنگی هم به این شکل است. چطور میشود از تلویزیون ساز نشان ندهند و توقع رشد هنر موسیقی را داشته باشیم. در روستاها ممکن است ساز گیتار را بشناسند ولی ساز تار را نمیشناسند. زمانی که ماهواره و اینترنت است دیگر نباید به قوانین دست و پاگیر موجود تکیه کرد و دولت وظیفه دارد برای پاسداری از فرهنگ کشورش برای موسیقی درست هزینه کند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سیاستهای فرهنگی را اجرا میکند؛ در همین راستا باید فرهنگ را گسترش دهیم اما اینگونه حرفها الان تبدیل به شعار برای دولتمردان شده است. وظیفه پاسداری از زبان فارسی به عهده کیست؟ به عهده دولت است ولی متاسفانه این اتفاق نمیافتد. به فرض مثال اکنون بنیاد رودکی به عنوان یک مرجع فرهنگی چه کاری انجام میدهد؟غیر از این است که یک مدیر در اتاقش نشسته و منتظر است یک مدیر گروه یا سرپرست یک گروه جوان وارد شود و خودش شرایط برگزاری کنسرت را فراهم کند؟! این در حالی است که در کشورهای دیگر خودشان از هنرمندان دعوت میکنند و از این راه درآمدزایی میکنند. بنیاد رودکی وظیفه دارد از هنرمندان شاخص دعوت و هزینهها را پرداخت کند تا فرهنگسازی شود. وزارت فرهنک و ارشاد اسلامی باید این کارها را انجام دهد و زمانی که انجام نمیدهند شرایط مانند الان سخت میشود.

نوید دهقان
به نظر میرسد موسیقی ایرانی مانند شعر، همپای مناسبات اجتماعی پیش نرفته است، نظرتان در این باره چیست؟نوید دهقان: این طوری نیست هر پدیدهیی که عامتر باشد از تنوع بیشتری برخوردار است. موسیقی فرمهای متفاوت دارد و آن چیزی که از موسیقی انتظار داریم باید توسط اندیشه هنرمند القا شود. اگر در موسیقی هنرمند برجستهیی وجود داشته باشد اندیشهاش متعالی است. شاعران معمولا در مقایسه با موزیسینها نقش اجتماعی و فرهنگی بیشتری داشته و دارند. این رویه در همه جای دنیا به همین صورت است یعنی لازمه اندیشه ورزی برای نویسنده بیشتر است. در نتیجه اندیشمندتر و تاثیرگذارتر هستند .
بحث دیگر این است که بسیار دیده شده است که در کنسرتها اشعار نو و سپید است ولی نوع آهنگسازی کهن است، دلیل آن چیست؟
نوید دهقان: بهطورکلی روی شعر سپید نمیتوانیم آهنگسازی کنیم و من هیچوقت روی این اشعار کار نمیکنم زیرا وزن ندارد و فرم استفاده از کلمات فرمی است که با ساختار موسیقی ایرانی همخوانی ندارد. من اگر کار میکردم روی شعر نیمایی کار میکردم. بزرگترین تفاوت شعر نیمایی با شعر کهن این است که نیما تساوی عرضی مصراعها را از بین برده است. فرم غزل را که نگاه میکنیم همه مصراعها با هم مساوی است. به تصور من نیما کاری که انجام داده این است که برای باز شدن دست هنرمند و اینکه بتواند مفاهیم بیشتری را بیان کند این شیوه را استفاده کرده است. در حالی که من رازآلودتر از زبان نیمایی زبانی ندیدم. فهمیدن شعر نیمایی خیلی سخت است؛ زیرا وزن آن خیلی خاص است. این نوع اشعار خیلی باشکوه است اما باید در ابتدا ادبیات کهن ایران را خوانده باشیم تا بتوانیم شعر نیما را درست بخوانیم و درک کنیم. درست خواندن این شعر کار هر کسی نیست. اما شاگردان نیما شعرنو را به دلیل شرایط سیاسی که در جامعه وجود داشته است، اجتماعیتر کردهاند.
کلمات کلیدی :
نظرات بییندگان :
مطالب مشابه :